غولی به نام واکسن
سلام نی نی قشنگم ببخشید دیر به دیر میام امروز با مامانی بردمت واکسن زدی . قرار بود فردا با بابایی بریم ولی شیفت کاریه بابایی عوض شد مجبور شدیم امروز بریم الهی فدات بشم فدای اون اشکات بشم داشتی گریه میکردی تا من اومدم پیشت زدی زیر خنده بابایی ساعت 8:45 بود که اومد شما همش گریه میکردی تا 11 که رفتیم بیرون شما خوابیدی تا اومدیم خونه بیدار شدی و گریه کردی ولی خدا رو شکر بازم خوابیدی به زن دایی sms دادم که نمیشه توی قلب من بزنن ؟ جواب داد میبینی مادر شدن چه سخته حاضری توی قلبت آمپول بزنی ولی بچه چیزیش نشه